سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مثل هیچکس


ساعت 6:22 عصر جمعه 86/11/5

آدم برفی تو ....

برف و دستات و بخار ...
یه گلولهِ برف بزرگ
یه هویج جای دماغ
زغال  هم جای چشمام
از توی باغ دلت
آوردی یه سیب سرخ
گذاشتی تو سینه ام
کشیدی یه قلب سرخ
روسری آبی تو ...
دیگه بود ، شال گردنم ...
رقص موهات زیر برف
لرزه انداخت تو تنم
کشیدی رو گونه هام
دستای یخ زدتو
منم لبخند به لبام
شده بودم محو تو
تو خوابم نمی دیدم
بشم آدم برفی تو


¤ نویسنده: احمد سلیمانی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
2643

:: درباره من ::

مثل هیچکس

احمد سلیمانی
سلااااااااام! من *احمد*! ~ یه پسر شیطوووون ~!علاقه ی شدیدم به (((نت))) باعث شده شامّه ی اینترنتیم قوی شه. بــوی *سایتو* از 10 کیلومتری حس می کنم! (:D) یه رادار قوی تو مغزم هست که تا شعاع 10 کیلومتری هر دستگاهی رو که به شبکه ی اینترنت متصل باشه ردیابی می کنه!( ~~ باور نمی کنی امتحان کن! ~~)* هنوز نمی دونم رشتم چیه*! خیلیا به خون من تشنن!( از جمله کسانی که به خون من تشنه اند(((..................))) !!! زیادی نرو تو فکر! بی خی!) ممکنه مواقعی پیش بیاد که به آی کیوی* اینجانب * شک کنی...! یا بهتره بگم وقتی داری به مقدار سلولهای خاکستری* مغزم * یا به میزان* آی کیوم *می فکری، همچنان مغز توام اِرور بده!( سوووووووت بکشه!) بعدشم بگی صد رحمت به آی کیوی حلزون! می دونی چرا؟؟؟ چون آی کیوی * حلزون * به اپسیلون میل می کنه و چون از 0( همون صفر خودمون) بزرگتره! آی کیوی بنده هم همین عدد محبوب، ینی صفر می باشد( هــ...هـــ... هـــ... به آی کیوی خودت بخند... آی کیوم از توام بالاتره! ~ آره خودتو می گم! ~) نکته ی قابل توجه: هدف از نوشتن این چرندیات فقط و فقط شناخت *خودت * بود و بس!( ~ حالا شناختی خودتو؟~) (((نه بابا!!! هدفم راه رفتن روی *اعصاب *شما بود و بس و هیچ گونه ارزش قانونی دیگر هم ندارد و نخواهد داشت!

:: لینک به وبلاگ ::

مثل هیچکس

:: آرشیو ::

زمستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::