سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مثل هیچکس


ساعت 4:40 عصر دوشنبه 86/11/1

 

وای ، باران
باران ؛
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم

¤ نویسنده: احمد سلیمانی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
4
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
2660

:: درباره من ::

مثل هیچکس

احمد سلیمانی
سلااااااااام! من *احمد*! ~ یه پسر شیطوووون ~!علاقه ی شدیدم به (((نت))) باعث شده شامّه ی اینترنتیم قوی شه. بــوی *سایتو* از 10 کیلومتری حس می کنم! (:D) یه رادار قوی تو مغزم هست که تا شعاع 10 کیلومتری هر دستگاهی رو که به شبکه ی اینترنت متصل باشه ردیابی می کنه!( ~~ باور نمی کنی امتحان کن! ~~)* هنوز نمی دونم رشتم چیه*! خیلیا به خون من تشنن!( از جمله کسانی که به خون من تشنه اند(((..................))) !!! زیادی نرو تو فکر! بی خی!) ممکنه مواقعی پیش بیاد که به آی کیوی* اینجانب * شک کنی...! یا بهتره بگم وقتی داری به مقدار سلولهای خاکستری* مغزم * یا به میزان* آی کیوم *می فکری، همچنان مغز توام اِرور بده!( سوووووووت بکشه!) بعدشم بگی صد رحمت به آی کیوی حلزون! می دونی چرا؟؟؟ چون آی کیوی * حلزون * به اپسیلون میل می کنه و چون از 0( همون صفر خودمون) بزرگتره! آی کیوی بنده هم همین عدد محبوب، ینی صفر می باشد( هــ...هـــ... هـــ... به آی کیوی خودت بخند... آی کیوم از توام بالاتره! ~ آره خودتو می گم! ~) نکته ی قابل توجه: هدف از نوشتن این چرندیات فقط و فقط شناخت *خودت * بود و بس!( ~ حالا شناختی خودتو؟~) (((نه بابا!!! هدفم راه رفتن روی *اعصاب *شما بود و بس و هیچ گونه ارزش قانونی دیگر هم ندارد و نخواهد داشت!

:: لینک به وبلاگ ::

مثل هیچکس

:: آرشیو ::

زمستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: خبرنامه وبلاگ ::